غيبت
یکی از ناهنجاریهای بزرگ اخلاقی در عصر ما، صفت نکوهیده غیبت کردن است
که نوعا به ترور شخصیت افراد می انجامد."سرمایه بزرگ انسان در زندگی، حیثیت
اوست و هر چیز، آن را به خطر بیندازد، در واقع جان اورا به خطر انداخته است.
حتی گاه از میان بردنآبروی کسی، از نابودی شخص مهم تر است و اینجاست که در
حقیقت گناه او از قتل نفس نیزسنگین تر است. غیبت از آن دسته گناهانی است که
به طور مستقیم شخصیت انسان ها را زیر سؤالمی برد و گاهی آن را در نظر دیگران
بی ارزش می کند؛ چرا که غیبت، همان گفتن سخن ناروا پشت سر دیگران است،که
هرگز کسی بدان سخن رضایت ندارد."1
غیبت چیست؟
غیبت عبارت است از ذکر نقاط ضعف و معایب پنهانیدیگران که اگر بشنوند ناراحت میشوند،
خواه این نقاط مربوط به مسایل دینی، اخلاقی، روحی و اجتماعی افراد باشد،یا مربوط به
جنبههای جسمی آنان، اعم از هیأت ظاهری، اعضای بدن، نیروهای جسمی، طرز حرکات
و رفتار یا متعلقات هر انسان، یعنی زن و فرزند، لباس و خانه و امثال آن.
انواع غیبت:
مفهوم غیبت یک مفهوم وسیـع و عام است که شـامل گفتن، نوشتن، اشـاره و تقلیـد در
آوردن می گردد. در حدیثی نقل شده،زنی خدمت پیامبر آمد هنگامی که بر خاست و رفت
عایشه بادست خود اشاره به کوتاهی قد او کرد. حضرت فرمودند : « قد اغتبتها »2
« غیبتش را کردی » .گاهی هم چنین میشود که انسان سخنی را با کنایه میگوید،ولی
قراینـی هست که دیگران منظور او را میفهمند. مثـل این که میگویند : امروز در
مجلس بحث کسی بودم که چنین میگفت، در حالـی که شنونده میداند در کدام
مجلس بوده است. گاهی این عمل مذموم با اعمال مذموم دیگری آمیخته میشود،
یا در صورت یکعمل خداپسندانه جلوه میکند.مثلأ به عنوان گریز از غیبت بگوید :
میترسم توضیح بدهم غیبت شود، یا افسوس که شرع زبان ما را بسته است،
یا شرع اجازه نمیدهد و الا گفتنیها را میگفتم. این گونه سخن گفتن در عین
این که با کنایه غیبت کرده، به واسطه مبهم گـذاردن موضـوع، بد گمـانی
مخاطب را نسبت به همـه چیز در به اره شخص مورد نظر بر انگیخته و چه
بسا موضوع را خیلی بزرگتر از آنچه هست نشان بدهد،در ضمن ریا را هم
با غیبت آمیخته و به این ترتیب چند عمل زشت مرتکب شده است.
پیامبر اسلام (ص)است که فرمودند: «کفارة مَن استَغتَبَتهُ اَن تَستَغفِرَلَهُ ؛
کفاره کسی که غیبتش را کردی این است که برای او مغفرت طلبی»
غیبت جنبهی حق الناس دارد:
حق الناس
اولأ با این عمل نقاط ضعف برادر خود را آشکار کرده و
آبروی او را برده است. آبرو بسیار عزیزوارجمند است
و اگر از دست برود کمتر جبران میشود. شاید یکی از
وجوه تشبیـه غیبـت به خوردن گوشت برادر مرده همین
باشد که آبروی برادر که رفت قابل جبـران نخـواهد بود.
و خدا مسلمانان را آبرومند میخواهد ؛ اگر شما به وسیله
غیبت آبروی کسی را بردید آیا او با شما دوست و برادر
خواهد شد! غیبت بـرادری را بر هم میزند و به جای آن
دشمنی میآورد. خدا دشمنی مسلمانان را با یکدیگرنخواسته،
بلکه آنان را برادر و دوست صمیمی خواسته است.
ثانیأ این که در روایات متعددی به این مطلب اشاره شده مانند :
قال رسول الله (ص):
«... وَ الغیبَة لا تغفَر حَتی یَغفرصاحبها »3
«غیبت آمرزیده نمیگردد تا غیبت شده او را ببخشاید»
و از پیامبر اسلام (ص)است که فرمودند:
«کفارة مَن استَغتَبَتهُ اَن تَستَغفِرَلَهُ »4
«کفاره کسی که غیبتش را کردی این است که
برای او مغفرت طلبی»
موارد استثنایی غیبت
علمای اخلاق در این باره که غیبت کردن گاه در
مواردی جایز است با هم اختلاف نظر دارند و از
جمع مسایل و مدارک مختلف بر میآید که غیبت
در دو مورد جایز است.
الف : در مواردی که پای مصلحت مهمتری
در میان باشد که در آنجا غیبت جایز میگردد
و مصادیق آن متعدد است :
1ـ در مورد نهی از منکر
2ـ در مورد آگاه ساختن مسلمانی از خطر و
ضرری که در کمین اوسـت (ولو بدون مشـورت طرف.)
3ـ درمـورد مشـورت ؛ مانند سـوال درباره ازدواج،
شـرکـت یا معامله. در این جا تردیدی نیسـت که
میتوان عیوب پنهاهی آن شخص را تا آن جا که
به کار مورد نظر مربوط میشود آشکار نمود و
شخص مشورت کننده را از خطرهای احتمالی
رهایی بخشید.
4ـ دادخواهی و رفع ظلم و گرفتن حق.
قرآن میفرماید:
« لایحب الله الجَهرَ بِالسّوءِ مِنَ القَول اِلا مَن ظُلِمَ ... »5
«خداوند بانگ برداشتن به بد زبانی را دوست ندارد
مگر کسی که بر او ستم رفته است...»
امام باقر علیه السلام می فرمایند: «سه نفرند
که احترام ندارند؛کسی که دارای هوسهای
بدعـت آمیز است، زمام دار ستمگر، و کسی
که آشکارا معصیت میکند»
لذا باید به دقت وجوه مصلحت در مساله غیبت
را در نظر گرفت و با رعایت تمـام خصوصیات و
جوانب امر ودور از هرگونه حب و بغض واغراض
دیـگر آن را ارزیابی نمود.[ و تنها در صورت برتری
مصلحت و جلوگیری از فساد، بایید تن به غیبت داد.]
ب ـ غیبت مواردی که بدون مصلحت خاصی جایز میگردد:
1ـ در وسایل الشیعه از امام باقر (ع) نقل شده است :
«قال: ثَلاثَة لَیسَ لَهُم حُرمَة:صاحِبُ هَوی مُبتَدَعٌ و
اَلاِمامُ الجائِرُوالفاسِقُ المُلعِنُ بِفِسقِه.»6
«سه نفرند که احترام ندارند ؛ کسی که دارای
هوسهای بدعـت آمیز است، زمام دار ستمگر،
و کسی که آشکارا معصیت میکند.»
2ـ روایت دیگر در وسائل الشیعه از امام صادق (ع) نقل شده :
«مَن عامَل الناس فَلَم یظلِمهُم وَحَدّ ثَهُم فَلَم
یَکذِ بهُم وَ واعَدَهُم فَلَم یُخلِفُهم کانَ مِمّن
حّرِّمَت غَیبَتَهُ و کَمُلَت مُرُوَّّتُهُ وَظَهَرَ عَدلُهُ وَوَجَبَ اُخُوَّتُهُ »7
« کسی که در معامله با مردم ستم نکند
و در سخن با آنان دروغ نگوید و در وعده تخلف نکند،
جزو کسانی است که غیبتش حرام، شخصیتش کامل،
عدالت او آشکار و برادری با او واجب است.»
آنچه از احادیث بالا بدسـت میآوریم این است که
کسانی که ویژگیهای مخالف صفات بالا را
داشته باشند ترک غیبت و حفظ آبروی آنها در
همین موارد لازم نیست.
نتیجه:
علت اصلی حرمت غیبت، ریختن آبروی آبرومند
است اما گاه به دلیل امری مهمتر از آن چون
مصلحت اسلام و مسلمین، نجات جان بی گناه،
ازدواج، مشاوره و موارد دیگری از این دست،
می توان غیبت کرد اما در اینگونه موارد نیز
می بایست تا سر حد امکان تلاش کرد تا
حرمت و آبروی افراد حفظ شود.
:: بازدید از این مطلب : 3272